هر کسی که به تماشای این سریال نشسته باشد این موضوع را به درستی دریافته که مستوران، سریال جذابی است، سریالی پر کشش که مخاطب را به خود جذب میکند و با کمک «قصه» های کهن به دل تاریخ و ادبیات و اسطوره میبرد.
پخش سریال مستوران از شبکه یک، حالا دیگر به نیمه راه رسیده است. سریال ۲۶ قسمتیای که ۱۳ قسمت از آن پخش شده است. درباره این سریال طی دو هفته گذشته نوشتهها و بحث و جدلهای مختلفی شکل گرفته است. برخی دیالوگنویسی آن را نقد کرده و نوشتهاند که زبان یک دست و نظاممندی ندارد و برخی دیگر قصه را کشدار و غیر جذاب خواندهاند. برخی نیز نقدهای فرامتنی چون هزینه گزاف و دکور سنگین و جلوههای ویژه را پیش کشیدهاند. اما هر کسی که به تماشای این سریال نشسته باشد این موضوع را به درستی دریافته که«مستوران» سریال جذابی است، سریالی پر کشش که مخاطب را به خود جذب میکند و با کمک قصه به دل تاریخ و ادبیات و اسطوره میبرد.
در این گزارش تلاش خواهیم کرد نگاهی داشته باشیم به برخی از ابعاد آشکار و پنهان سریال «مستوران»، سریالی که تا اینجای کار نه در نگاه اول، بلکه کم کم و به آرامی بر جان مخاطب نشسته است. انگار باید به شیوه قصهگویان قدیمی که مخاطبان دور راوی گرد میآمدند و در سکوت مینشستند تا با قصه ارتباط بگیرند، باید ساعاتی را پای خرده روایتهای این سریال نشست تا کم کم داستان به داستان وارد قصه شوی و دیگر نتوانی به راحتی رهایش کنی.
سریال«مستوران» به کارگردانی مسعود آبپرور و سید جمال سیدحاتمی و تهیهکنندگی عطا پناهی برای شبکه یک سیما ساخته شد. «مستوران» به عنوان جدیدترین سریال شبکه اول هرشب ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه به روی آنتن میرود. حمیدرضا آذرنگ، نارنین فراهانی، رویا میرعلمی، بیژن بنفشهخواه، الهام جعفرنژاد، رابعه اسکویی، صفا آقاجانی، مزدک رستمی، یدالله شادمانی، علی دهکردی، جواد انصافی و … از بازیگران فصل نخست«مستوران» هستند. سریال«مستوران» قصههای کهن ایرانی را در بستر تاریخ روایت میکند. محمد حنیف، فائزه یارمحمدی و یزدان کاظمی گروه از نویسندگان «مستوران» هستند.
شیوه روایت در سریال«مستوران» به روش داستان در داستان پیش میرود و متن این سریال مملو از خردهروایتها، شخصیتها، ضرب المثلها، کنایات و اصطلاحات شیرین، بدیع، زیبا و خاص است.
سریال «مستوران» با ماجرای دزدیده شدن کودکی به اسم لطفعلی آغاز میشود. این دزدی مرموز در یکی از روزهایی که کاروان شادی به شهر رسیده توسط یکی از افراد قبیلهای به نام قبیله وحشیان انجام میشود. لطفعلی پسر لیث عطار و لطیفه خاتون است. پدر و مادر برای پیدا کردن فرزند با اتفاقهای عجیبی روبرو میشوند. آنها به دنبال راهی هستند تا به هر قیمت کودکشان را پس بگیرند امّا موانع زیادی بر سراهشان خواهد بود.
اما اینها لایه آشکار ماجرا است، لایههای پنهان سریال «مستوران» مبتنی بر ریختشناسی قصه پریان که عموما از یک طرح داستانی مشترک پیروی میکنند شکل گرفته است و از این رو کاملا وام دار ادبیات شفاهی عامیانه است و با بهره بردن از یک روششناسی پژوهشی درست، سنتی دور و دراز را حاضر و امروزی میکند.
در ادامه تلاش خواهیم کرد با برجسته کردن وجه اشتراک و طرح داستانی یکسان در مستوران و قصههای پریان پرده از دلالتها و ساختار داستانی این سریال برداریم و نوری تازه بر زوایای پنهان آن بتابانیم، شاید این تبیین بتواند آن را برای مخاطبان فهم پذیر تر کند.
در دورانی زندگی میکنیم که روایت کردن و «قصهگویی» جای خود را به کتابهای «رمان» دادهاند. دیگر هر کسی در تنهایی کتابی در دست گرفته و بدون حضور مولف، متنی را میخواند و عصر آن جمع شدنها و گوش فرا دادن به صدای قصهگو و راوی به پایان رسیده است. «انزوا» جای جمع را گرفته است و انگار نه تنها انتقال تجربهها ممکن نیست بلکه خود «تجربه» به امری ناممکن تبدیل شده است. «رمان نه از سنت شفاهی برمیآید و نه به آن میپیوندد» اما آنچه قصهگو پیش میگذارد برگرفته از تجربه است- خواه تجربه خود وی خواه منقول از دیگران- و او با عمل گفتن، آن را بدل به تجربه دیگران میکند. در مقابل «رماننویس، خود را منزوی کرده است»، در واقع رماننویس کسی است که قادر به بازگویی نیست و در انزوای خویش فرو رفته است.
«زادگاه رمان، همان فرد منزوی است که دیگر قادر نیست حرف خویشتن را با ارایه مثالهایی از مهمترین دلبستگیهایش بیان کند؛ او خود بیبهره از مشورت است و دیگران نیز از مشورت او بیبهرهاند» به قول والتر بنیامین «نوشتن رمان به آن معناست که در بازنمایی زندگی بشری در آنچه خاص و قیاسناپذیر است به افراط مبالغه کنیم»، با این ویژگی رمان گواه و سندی از پریشانی و سردرگمی عمیق زندگان ارایه میکند.
اما سریال«مستوران» که با کمک فرهنگ شفاهی، روایتهای عامیانه و قصههای پریان ساختار و شکل گرفته است، یادآوری خوبی است بر این موضوع که همچنان جذابیت قصهگویی به قوت خود باقی است و برای ساعتی هم شده، میتواند هر مخاطبی را سر ذوق بیاورد و مشغول خود کند.
قصهها به عنوان ژانری مهم در ادبیات شفاهی، آینه باورها، آرزوها، روحیات، دانش و جهانبینی گذشتگان و بیانگر بسیاری از ناگفتههای زندگی آنان است. قصهها برخلاف متون مکتوب که معمولا به زندگی قشر فرادست جامعه میپردازند، منابعی مطمئن برای شناخت تاریخ واقعی بشر و زندگی فرودستان جامعه هستند.
این نوع از ادبیات شفاهی انواع گوناگون دارد؛ از جمله آنها قصه پریان است که بازتاباننده رویاها و آرزویهای بشر و میدان تلاش او برای دستیابی به آنها است. در نهایت قصههای پریان را نه توصیف خود پریان بلکه توصیف سرزمین پریان و ماجراجوییهای انسان در این قلمرو زیبا و مهلک میدانند. داستان«مستوران» بر اساس همین قصههای کهن ایرانی به انتخاب محمد حنیف نوشته است.
حنیف تا امروز پژوهشهای متعددی در این باره منتشر کرده است. حنیف در مستوران از بعضی آثار مکتوب همچون «هزار و یک شب»، «هزار و یک روز»، «جوامع الحکایات و لوامع الروایات»، «تاریخ بیهقی» و اغلب آثار ادبی و فرهنگ و ادب عامه مکتوب گذشته، سود جسته، از بعضی قصههای فولکلوریک مکتوب و همچنین قصههای گردآوری شده در واحد فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما نیز بهره برده است. همینطور از دیوانهای شعر شاعران گذشته و حتی پژوهشهایی در حوزه قصههای عامه در کنار این منابع و مآخذ کتبی و قصههای ظهر جمعه رادیو نیز یکی از منابع مستوران شد، که با الهام از این مجموعه داستان، رمان مستوران نوشته و از آن فیلمنامهها اقتباس شده است.
قصههای مجموعه تلویزیونی«مستوران» دارای دو شکل منظوم و منثور است. شکل منظوم را بیت و شکل منثور را حکایت، راز، افسانه، نقل، داستان و…پیش میبرد. عبارات آغازین هر قسمت مستوران یعنی«یکی بود و یکی نبود…» با صدای ماندگار محمدرضا سرشار اجرا میشود. این صدا برای ایرانیهای امروز بیش از هر چیز یادآور«قصههای ظهر جمعه» است. به طور کلی میتوان گفت این سریال، ستایشی از جایگاه و اهمیت «قصه» در فرهنگ ایرانی است.
در سریال «مستوران» به شیوه قصّههای عامه ایرانی زمان و مکان فرضیاَند، مشخّص نیست که قصّهها مربوط به چه زمانی است. این زمان و مکان فرضی، بُعد کلّی و جهانی به قصّه داده است. حوادث و اعمال شخصیّتها در بستر زمان و مکان صورت میگیرد. مراد از عنصر زمان، زمان و تاریخ دقیق تقویمی نیست، بلکه ظرفی است که بتوان سیر حوادث را در آن نشان داد.
در این سریال یکی از بن مایههایی که سبب تقویت تخیّل در قصّه و اعجاب در بیننده آن میشود، طرح امور شگفتانگیز و خارقالعاده و فراطبیعی است که گاه برخی از آنها در دایره فهم معمول بشری توجیهناپذیرند. شکافتن سنگ از غم قصه پر غصه دختری جوان، یا پر سیمرغ و… بنا به ضرورت موضوع، در مستوران از این امور فراوان یافت میشود؛ از موارد دیگر میتوان به حضور دوال پا، پیرمرد غیبدان، لوح زرین (که پیشگوی آینده است)، سیمرغ و…اشاره کرد.
از منظری ریختشناسانه، «مستوران» رویکردی ساختارگرایانه دارد و میتوان عناصر و موتیفهای روایات آن را طبقهبندی کرد و شناخت. نمادهایی که عناصر اصلی ساختمان روایت مستوران را تشکیل میدهند عموما مبتنی بر جفتهای متقابل یا تقابلهای دوتایی شکل گرفتهاند. نیک و بد، فرشته و شیطان، مستوران و وحشیان، بیماری و سلامت، وصال و هجر، عهد شکنی و وفای به عهد، عطار و زرگر، عقلانیت و خرافات، علم و جهل، گذشت و انتقام، ویرانه و آبادانی، بلندقدان و کوتاه قدان و… .
در سریال«مستوران» همچون دیگر قصههایعامیانه ایرانی، خویشکاری «عزیمت»است که روایت را پیش میبرد، یعنی قهرمان برای رسیدن به خواستهاش (پیدا کردن فرزند) تصمیم به ترک مکان اولیه میگیرد و تا زمانی که به مقصد برسد با حوادث و مشکلاتی مواجه میشود که برای رفع آن، گاه به کارهای خارقالعادهای دست میزند که خلاف عادت است و از عهده هر کسی بر نمیآید. اما از آن جایی که قهرمانان قصه ساختاری جدا از جامعه دارند و دارای قدرتی بیش از دیگران هستند قادرند به کارهای خارقالعاده دست بزنند.
مشکلاتی که«قهرمان» قصه با آن مواجه میشود اغلب آگاهانه است که به آن خویشکاری میگویند؛ یعنی پیشاپیش به او اخطار داده شده است که در صورت رفتن در این راه با مشکلی روبه رو خواهد شد که باید برای رفع آن اقدامی کند (آگاهی قهرمان قصه از مشکلات و سختیهای راه میتواند توسط یک نیروی هدایتگر در قالب پیری دانا و فرزانه یا پرنده نمادینی چون سیمرغ باشد) در هر حال، قهرمان داستان یعنی لیث عطار که نمادی از خیر و نیکی است باید مسیری را طی کند و طی طریقت کند و در این مسیر پر پیچ و خم با شر و پلیدی مبارزه کند تا به نظم اولیهای که از بین رفته است نزدیک شود.
مسیری که لیث «قهرمان» قصه «مستوران» در پیش میگیرد، یادآوری مراحلی است که از نظر شیخ عطار نیشابوری سالک طریقت باید طی کند و طی این مراحل را به بیابانهای بیزینهاری تشبیه کرده است که منتهی به کوههای بلند و بیفریادی میشود که سالک برای رسیدن به مقصود از عبور از این بیابانهای مخوف و گردنههای مهلک ناگزیر است و آنرا به وادیها و عقبات سلوک تعبیر کرده است. به طوریکه صوفیان در تصوف هفت مقام تصور کردهاند از این قرار: ۱- مقام توبه ۲- ورع ۳- زهد ۴- فقر ۵- صبر ۶- رضا ۷- توکل.
اگرچه بنیاد «مستوران» همچون قصههایپریان بر خیالپردازی استوار است اما ما را با واقعیتهای پنهان زندگی نیاکان و حتی امروزمان آشنا میکند.
در میان افسانههای ملل، افسانههای ایرانی جایگاه برجسته و ویژهای دارد. در همه جای دنیا، از روسیه گرفته تا ایران و در همه ایران از کردستان تا آذربایجان، عموم قصههای پریان موتیفهای مشترک دارند.
به طور کلی نمود قصهها و روایتها به شرح زیر قابل صورت بندی است:
راهی شدن قهرمان- برخورد با بخشنده- کشمکش با شریر- پیروزی بر شریر- مجازات او و پایان.
وضعیت آغازین «مستوران»: در ابتدای سریال روال زندگی هر روزه، عادی است. در عبارت آغازین آمده است: قدیم در زمانهای دور و… در همان ابتدا با حالت وصف و وضعیت شخصیتها آغاز میشود. در این بخش، جهان بر وفق مراد قهرمان است.
وضعیت میانه «مستوران»: بخش میانه این افسانه به صورت داستان در داستان است و در هر قصه گره و مشکلی وجود دارد؛ اما اولین گرهای که نظم و اعتدال قصه را بر هم میزند ربوده شدن (این موضوع نیز در بسیاری از قصههای اساطیری تکرار شده است) فرزند عطار است.
همین امر باعث میشود«قهرمان» تصمیم به ترک سرزمین اولیهاش بگیرد (در تمام قصههای ملل گوناگون، قهرمان برای هدفی مجبور به عزیمت و سفر میشود در این بخش اسطوه «جستوجو» هم معنادار میشود). در این مرحله گره گشایی اول منوط به گرهگشاییهای مشکلات بعدی است؛ یعنی قهرمان پس از ترک مکان اولیه بلافاصله وارد مکان مقصد میشود؛ ولی گشایش کار خود را نمییابد و باید مکان مقصد را هم به مکان دیگر ترک کند و از این رو است که فرم روایت داستان در داستان شکل میگیرد.
وضعیت پایانی «مستوران»: بر اساس چارچوب و ساختار مورد مطالعه به نظر میرسد قهرمان سریال مستوران یعنی «عطار» همچون دیگر قهرمانهای قصههای عامیانه در وضعیت پایانی بر مشکلات چیره و ویرانیها آباد شود. براساس بررسی دادهها به نظر میرسد، در نهایت گره گشایی صورت گیرد و همه رضایت پیدا کنند و عدالت برقرار گردد.
در نهایت اینکه آنچه «مستوران» را «مستوران» میکند اهمیت دادن به «داستان» و «قصه» است، سریال مستوران به مخاطب یادآوری میکند که اسطورههای مستتر در قصههای عامیانه ابطالناپذیر هستند، و میتوان آنها را در حکم راهنمای جهان بدانیم. آنها در مقام حقیقتهای زنده بخشی انکارناپذیر از دین و آئینهای ما را تشکیل میدهند که به واسطه زبان فارسی در جای جای زندگی امروزمان نیز جاری و زنده هستند.
منبع: خبرگزاری فارس، گروه هنر، هادی مومنیان