روایت قصههای کهن در سریال مستوران 2، در عین حال دور شدن از فضای تخیّل شاید بیشتر به دادِ این سریال رسیده و شاید نیاز است سازندگان سریالها برخی اوقات «قصههای هزار و یک شب» بسازند.
نه تلویزیون و نه سینمای ایران، رابطه چندان حسنهای با اقتباس ادبی ندارند و ادبیات، ظرفیتها، پتانسیلها و جذابیتهایش چه از نوع امروزی و معاصرش و چه کهن و قدیمیاش به نوعی مورد غفلت واقع شدهاند. البته اینکه چرا نویسندگان و فیلمنامهنویسان به سراغ ادبیات داستانی معاصر نمیروند دلایل متعددی دارد که مجال مطرح کردن این نکات در این مقال نیست اما غفلت از ادبیات کهن ایرانی و قصهها و افسانههای برآمده از آن در طراحی و نگارش فیلمنامه سریالهای تلویزیونی چندان توجیه ندارد.
با این حال همان پرداختها و رجوعهای معدود به ادبیات معاصر ایران به نیت اقتباس و بهرهبرداری، به خروجیهای ماندگاری منتج شده که از ماندگارترین و برخوردارترینشان در پیش از انقلاب میتوان سریال «دایی جان ناپلئون» را مثال آورد و در پس از انقلاب، بیگمان «قصههای مجید».
مخاطبان تلویزیون البته از توجه فیلمنامهنویسان و اقتباس از کتب و متون قدیمی و کهن ایران هم خاطرات خوشی دارند با سریالهایی همچون «مثل آباد» و «هشت بهشت» و… . غنی بودن ادبیات کهن ایران بر کسی پوشیده نیست و قصهها، حکایتها و افسانههای برساخته در آن پیش از اختراع و ظهور وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو و تلویزیون، سهم قابل اعتنایی را در سرگرمسازی و پُر کردن اوقات فراغت مردم به خود اختصاص میدادند.
اصولاً ادبیات کهن و فولکلوریک تا پیش از یکهتازی رسانههای جمعی دیداری و شنیداری، حتی در زندگی روزمره طبقات مختلف جامعه و مناسبات اجتماعی، فرهنگی و اخلاقیشان نقش پررنگی داشتهاند. ادبیات کهن ایرانی از آثار ماندگار و فاخری همچون گلستان سعدی، مرزباننامه، کلیله و دمنه، بهارستان جامی و… برخوردار است که هر یک از این آثار مشتمل بر صدها حکایت، افسانه و تمثیل میشوند.
حکایات و تمثیلهایی سراسر پند، حکمت و مفاهیم اخلاقی کاربردی در زندگی که اتفاقاً تاریخ مصرف هم ندارند به جغرافیا و زمانه خاص و محدودی هم منحصر نمیشوند و در همه ادوار و اعصار، کارایی دارند. این کتابها و محتوای غنیشان میتوانند دستمایه نگارش فیلمنامه و ساخت سریالهای تلویزیونی فرهنگی و البته جذاب و گیرا به لحاظ نمایشی قرار بگیرند.
چنین رویکرد مبارکی علاوه بر اینکه میتواند سببساز تولید آثار نمایشی جذاب شود و البته پیامهای اخلاقی را هم منتقل کند، مخاطبان تلویزیون را نیز با ادبیات کهن و کلاسیک ایران آشنا میکند.
به نظر میرسد سریال «مستوران» که این شبها فصل دوم آن روی آنتن میرود، دقیقاً به همین دلایل و مناسبات، ساخته شده و از همین رو، تولید چنین سریالی را باید به فال نیک گرفت. به ویژه آنکه «مستوران2» با استقبال بینندگان مواجه شده و توانسته جامعه مخاطبان هدف را تحت تأثیر قرار دهد.داستان این سریال که برگرفته از افسانهها و قصههای کهن ایرانی است و در شهری به نام مستوران میگذرد، به عشق طبیب جوانی به نام لطفعلی به ماهمنیر، دختر پادشاه و اتفاقات شکل گرفته و رخ داده در حول و حوش این دلدادگی میپردازد.
«مستوران 2» به لحاظ ساختاری اثری توانمند است و نسبت به فصل گذشته، گامهای استوارتری برداشته و الزامات و استانداردهای ساختاری به موازات جاذبههای محتوایی در آن لحاظ شده است. قصه سریال با وجودی که به گذشته تعلق دارد، اما از یک ساختار امروزی برخوردار است و به خوبی توسط نویسنده، بهروزرسانی و چهارچوبهای ساختاری در آن رعایت شده است. به عبارت دیگر، قصه سریال مستوران با وجود تعلق به ادبیات کهن ایران، به اندازه کافی دراماتیزه شده و فراز و فرودهای دراماتیک در آن لحاظ شده است.
اگرچه در فصل اول «مستوران» هم اتفاقات جذابی در معرض نگاه مخاطبان قرار گرفت و حمیدرضا آذرنگ توانست نقش خوبی از خود به جای بگذارد اما به نظر میرسد تغییر کارگردان و بازیگران در فصل دوم، جذابیتها را برای مخاطبان سریالهای تلویزیونی بیشتر کرده است. روایت قصههای کهن و در عین حال دور شدن از فضای تخیّل زیاد از حد، شاید بیشتر به دادِ «مستوران» رسیده است. یعنی در واقع قصهگویی که مخاطب آن را بیش از هرچیز دوست دارد. اتفاقی که کمتر در سریالهای امروز تلویزیون میافتد و نیاز است سازندگان سریالها برخی اوقات به مثالِ «قصههای هزار و یک شب» سریال بسازند.
مخاطب مستوران با یک قصه تکخطی و ساده روایتگونه مواجه نیست و داستانکهای فرعی اما جذابی همگام با قصه اصلی طراحی شدهاند که بر جذابیت کلیت سریال تأثیر مثبت دارند. انتخاب محمدرضا سرشار با آن صدای نوستالژیکش به عنوان راوی قصه، از خوشسلیقگیهایی است که سازندگان مستوران به خرج دادهاند.
صدای سرشار به عنوان قصهگوی برنامه «قصه ظهر جمعه» که در دهه 60 از رادیو پخش میشد، از جمله شاخصههای نوستالژیک طیفی از مخاطبان تلویزیون بهشمار میرود که حالا سن و سالشان حول و حوش عدد 40 را نشان میدهد و اتفاقاً بینندگان جدّی و جامعه اصلی مخاطبان هدف سریالی مانند مستوران محسوب میشوند.
همین که صدای گوشنواز و خاطرهانگیز محمدرضا سرشار در ابتدای هر قسمت سریال، هر آنچه را که در قسمتهای پیشین گذشته، بازگو میکند برای یادآوری، خودش یک جذابیت است و حتی عاملی برای تحریک و تشویق جهت تماشای ادامه قصه و پیگیری آخر و عاقبت شخصیتها.
از زاویه دیگر، دنبالهسازی در سینما و تلویزیون ایران چندان قدمتی ندارد و اصولاً از کارنامه قابل تامل و پرباری هم برخوردار نیست. از چند مورد استثنا که بگذریم معمولاً دنبالههای یک سریال از کیفیت فصل اول برخوردار نیستند و به لحاظ کیفی نزول میکنند. بودهاند سریالهایی که در فصل دوم با افت کیفیت و ریزش مخاطب مواجه شدهاند و کارشان دیگر به سری سوم و فصول بعدی کشیده نشده است.
با درنظر گرفتن تمام این موارد، ارزش و عیار کار سازندگان سریال مستوران بیش از پیش عیان میشود. اینکه کارگردان، نویسنده و سایر عوامل مستوران به عنوان سریالی که قصهاش بر افسانهها و حکایتهای قدیمی ایرانی استوار است، توانستهاند در فصل دوم هم بینندگان تلویزیون را با خود همراه نگه دارند، قابلیت ارزشگذاری دارد و باید مورد توجه قرار گیرد.
بیشک سازندگان مستوران با توجه به ساختار خاص و متفاوت آن در قیاس با سایر آثار نمایشی تلویزیون کار سختتری را برای حفظ مخاطبانشان در پیش داشتهاند. کار تاریخی ساختن، الزامات خاص خودش را دارد و باید از استانداردها و ویژگیهای لازم برای جذب مخاطب برخوردار باشد و به طور قطع، ساختن فصول بعدی آن، فرایند آسانی نیست و خلاقیت و ذکاوت مضاعفی را میطلبد.
این موضوع از این بابت نیز قابل بررسی است که با توجه به اقتباس قصه اصلی سریالی مانند مستوران از افسانهها و حکایتهای کهن ایرانی، ممکن است بخشی از مخاطبان با توجه به علاقهشان به کتب ادبی و مطالعه این آثار، با کلیات قصه آشنا باشند و مثلاً پایان ماجرا را بدانند.
در اینجاست که چرخش قلم نویسنده و نگاه هنری کارگردان در کنار توانایی بازیگران است که میتوانند سریالی را خلق کنند که حتی برای این طیف از مخاطبان هم جذاب به نظر برسد و مشوقشان باشد در همراهی و پیگیری. فرآیندی که به نظر میرسد سازندگان سریال مستوران به شکل قابل قبولی از پس آن برآمدهاند و اثر نمایشی برخوردار و حائز جاذبههای سمعی و بصری را روی آنتن فرستادهاند.
جاذبهها و زیباییهای ادبیات کهن ایران بر کسی پوشیده نیست و قصهها، حکایات و افسانههای خلق شده در این آثار همچنان سینه به سینه و زبان به زبان از نسلی به نسل دیگر بازگو و منتقل میشوند. بسیاری از این حکایات و افسانهها قابلیت پرداخت به شکل تصویری و بهطور مشخص، به شکل نمایشی را در تلویزیون دارند و چه بسیار سریالهای جذابی که با محوریت همین قصهها ساخته شده و امکان تولید دارد. نمونهاش همین سریال مستوران که این شبها در حال پخش از تلویزیون است.
منبع: خبرگزاری تسنیم