رویا میرعلمی، بازیگر نقش جهاندخت از حضورش در سریال مستوران گفت؛ «مستوران»؛ ملودرامی با لباس تاریخی است

رویا میرعلمی، بازیگر نقش جهاندخت از حضورش در سریال مستوران گفت؛ «مستوران»؛ ملودرامی با لباس تاریخی است

رویا میرعلمی در سریال مستوران، نقش جهاندخت که می‌شود گفت شخصیت منفی قصه است را بازی می‌کند. گریم و لباس ویژه او هم هر چه بیشتر به شکل‌گیری این کاراکتر و رساندن فضایی که دارد کمک کرده است. با این حال تا امروز در تلویزیون خیلی کم او را در قالب یک نقش تاریخی دیده‌ایم، اتفاقی که البته در تئاتر به وفور برایش رخ داده و همین ماجرا تا حدی در ایفای نقش جهاندخت هم به یاری اش آمده است.

او در تلویزیون با مجموعه‌ «لیسانسه‌ها» و سری‌های بعدی این کار، بیش از پیش شناخته شد. در گفت و گو با وی از چگونگی شکل‌گیری شخصیت جهاندخت توسط او پرسیدیم.

شما بیشتر از تلویزیون در تئاتر، فضای تاریخی را تجربه کرده بودید. با توجه به مقطع زمانی وقوع داستان سریال مستوران، این تجربه چقدر به کمک‌تان آمد؟

تئاتر و در کل روی صحنه بودن در همه جا به من کمک کرده است. شاید اینجا در بحث دیالوگ‌گویی کمی بیشتر حتی توانسته به من کمک کند. من در تئاتر آثار تاریخی را در دوره‌هایی مثل قاجار، پهلوی و.. بازی کردم و به طور کلی با آن نوع دیالوگ‌گویی آشنایی داشتم. اما مسئله‌ای که وجود دارد این است که در کنار آن دیالوگ‌گویی، زندگی هم باید در جریان باشد. یعنی بین من بازیگر و مخاطب فاصله نیندازد تا مخاطب از نوع بازی و دیالوگ‌گویی دل‌زده نشود. این اتفاق در آثار تاریخی خیلی مهم است که مخاطب در برابر کارهای تاریخی که به شکل نمایشی عرضه می‌شود، موضع نگیرد.

سریال «مستوران» داستانی دارد که به چند صد سال قبل برمی‌گردد و نمونه تصویری از آن نیست که به عنوان الگو مورد استفاده قرار بگیرد. شما چطور این فاصله را کم کردید و به آن نزدیک شدید؟

مهم‌ترین چیزی که وجود دارد، قصه‌پردازی است. در درجه اول برای من مهم نیست که کار در چه فضایی رخ می‌دهد بلکه کاراکتر‌ها، گروه و قصه‌ای که قرار است روایت شود، اهمیت دارد. در ادامه قصه را می‌خوانم، کاراکتر را می‌شناسم و می‌گویم که او قرار است در این فضا زندگی کند. بعد هم بحث‌های مختلف روانشناختی، جامعه‌شناسی، فضاسازی و… مطرح می‌شود. با این حال مهم‌ترین عنصر، قصه و درام است و بعد باید بگوییم که در چند صد سال پیش هستیم و موارد دیگر. اتفاقی که در ادامه می‌توانیم آنها را به هم ارتباط دهیم، مثلا بگوییم در 500 سال پیش آدم‌ها چطور زندگی می‌کردند؟ راه می‌رفتند؟ رفتار می‌کردند و حرف می‌زدند؟ بعد که اینها را تا حدی می‌شناسیم باید شروع به زندگی کردن در همان فضا کنیم.

بحثی که در آثار تاریخی باید توجه زیادی به آن کنیم. گاهی پیش می‌آمد بین کارهای تاریخی که ساخته می‌شد با زندگی فاصله بود، یعنی آدم‌ها ربات بودند از حرف زدنشان گرفته تا حرکت و رفتارشان! درست است که ما وارد یک فضای تاریخی خیلی دور می‌شویم اما نباید فراموش کنیم که آدم‌ها، آدمند و زندگی‌ها هم همان زندگی هستند. اتفاقا ما باید مخاطب را با این نوع نگاه جذب کنیم. این ماجرا برای من خیلی مهم بود که زندگی در بازی‌ام جریان داشته باشد و من را تبدیل به انسانی نکند که بیننده بگوید او چرا این طور حرف می‌زند و راه می‌رود؟! در اینجا واکنش‌ها کاملا انسانی است و چه انسان هزار سال پیش چه الان به صورت طبیعی و قابل باور وجود داشته و دارد.

منظورتان واکنش‌های عادی هر انسانی است؟

از ازل؛ دروغ، حسادت، جنایت، عشق، امید و همه اینها بوده‌اند. ممکن است که بر اساس تغییر زمانه شکل آنها هم با تغییراتی روبه‌رو شده باشد اما اصل آن همان است و مثلا عشق همان عشق و دروغ همان دروغ است. این اتفاق و حس‌ها را در آثار شکسپیر که برای سال‌ها پیش است، هم می‌توانیم ببینیم. من فکر می‌کنم مهم‌ترین نکته این است که من در هر کار این چنینی سراغ ما‌به‌ازاهای بیرون این آدم‌ها بروم. مثلا خودم کاراکتر جهاندخت را بازی می‌کنم و مابه‌ازای او دور و اطراف ما بسیار وجود دارد. او مثل همه آدم‌هاست ولی ممکن است که بخشی از رفتارش مثل حسادتش اغراق شده‌تر باشد و نمی‌تواند آن را مدیریت کند. از این جنس آدم ها، مابه ازاهای زیادی وجود دارد، برای همین می‌توانیم آنها را بعد از پیدا کردن در واقعیت، زندگی کرده و در کارهای نمایشی منعکس کنیم.

در کنار ویژگی‌های ثابتی که از آن گفتید و برای هر انسانی ملموس است، زمانی که این شخصیت در آن زندگی می‌کند را فارغ از فضا، توسط خود جهاندخت چطور می‌رسانید؟

وقتی که من کاراکتر را می‌شناسم و می‌فهمم چطور باشم، او را به 500 سال پیش می‌برم. همچنین لباس‌ها و گریمی که دارم من را از حالت امروزی خارج و حتی گاهی حرکاتم را هم محدود می‌کند. قرارگیری در اتمسفری که در آن بازی می‌کنم و نوع دیالوگ گفتن، همه و همه دست به دست هم می‌دهند تا برای بیننده باورپذیر باشد که این آدم مثلا در دوره صفویه زندگی می‌کند. در کل بحث، شناخت کاراکتر و فضایی که در آن قرار می‌گیرد در نهایت اتفاقی را رقم می‌زند که بیننده با آن کنار بیاید و باورش کند.

رویا میرعلمی، بازیگر نقش جهاندخت از حضورش در سریال مستوران گفت؛ «مستوران»؛ ملودرامی با لباس تاریخی است

کمی هم از ویژگی‌های جهاندخت بگویید.

جهاندخت شاید در قصه نقش زن منفی ماجرا را داشته باشد اما من به او اینطور نگاه نمی‌کنم و در مورد کارهایی که انجام می‌دهد، به او حق می‌دهم. یعنی در برابر جهاندخت حق به جانب هستم و از او دفاع می‌کنم چرا که همان طور که گفتم در درون همه ما تمام این رفتارها مثل حسادت، رفاقت و هر چه که بگویید، هست. حال بستگی به مدیریت هر کسی دارد که آنها را چطور تنظیم و مدیریت کند. جهاندخت بخشی از وجودش را نمی‌تواند مدیریت کند و آن بخش بیرون می‌زند. در ادامه همان بخش باعث می‌شود اتفاقاتی را در داستان رقم بزند، در مقابل زن مثبت قرار بگیرد و … . با این حال جهاندخت در جایی عاشق است، گاهی فارغ می‌شود، گاهی مهربان است و کاملا یک انسان به تمام معناست. در بازیم هم جوری بازی کردم که بیننده هم به او حق بدهد، در واقع این نقش را کاملا حق به جانب ایفا کردم.

و همین نگاه در باورپذیری کاراکتر هم نقش مهمی دارد…

زمانی که مثلا جهاندخت طرح و توطئه می‌کند، به نظر خودش کار درستی است. اگر شخصیت منفی خودش فکر کند که چه کاری انجام داده و این مسیر غلط است، که نمی‌شود! بلکه او واقعا می‌اندیشد که باید این طرح را اجرا کند تا از نقطه آ به ب برسد. به همین دلیل جهاندخت جزو شخصیت‌هایی است که بسیار چالش برانگیز و مدام در حال تغییر و چرخش است.

مردم شاید هنوز که هنوز است در تلویزیون شما را با نقش‌های طنزی که دارید، بشناسند. انتخاب نقشتان در سریال مستوران، برای شما نگران‌کننده نبود؟

نه به هیچ وجه. برای من همیشه این چالش وجود دارد که نقش‌های متفاوت بازی کنم. در تئاتر مدتی برای من این اتفاق افتاده بود که مدام از نقشی به نقش دیگر می‌رفتم. از کمدی به تاریخی یا دیگر نقش‌هایی که گاهی چند وجهی و سنگین بودند.