چهرهپردازی و گریم در سینما و تئاتر از اساسیترین ارکان تولید آثار نمایشی و تصویری محسوب میشوند که نقش مهمی در باورپذیری شخصیتها، تقویت فضاسازی و انتقال مفاهیم دارند. این هنر، با بهرهگیری از دانش آناتومی، روانشناسی، رنگشناسی و تکنیکهای هنری، به خلق شخصیتهایی واقعی، تخیلی یا اغراقآمیز کمک میکند. در این مقاله، به بررسی اصول چهرهپردازی و گریم در سینما و تئاتر میپردازیم و تفاوتها، کارکردها و الزامات آنها را بررسی مینماییم.
بیشتر بخوانید: گریم سینمایی چیست و گریمور کیست؟ / پشتصحنهی خلق چهرهها
چهرهپردازی، فرآیند تغییر ظاهر بازیگر است که بسته به نیاز نقش، ممکن است شامل اصلاحات ساده، پیری یا جوانسازی، ایجاد زخم و جراحت، تغییر فرم بینی یا گونه و حتی خلق شخصیتهای فانتزی باشد. این فرآیند میتواند شامل اصلاح ظاهری، مدلسازی، رنگآمیزی و اثرگذاریهای خاص باشد.
گریم بهعنوان بخش عملی و اجرایی این فرآیند، تمرکز بر استفاده از مواد آرایشی، پروتزها، رنگها، تکنیکهای سایهزنی و ابزارهای متفاوت دارد که به تغییر موقت یا دائمی ظاهر بازیگر کمک میکند.
در حالیکه اصول کلی چهرهپردازی در هر دو حوزه شباهت دارد، تفاوتهای مهمی در اجرا و هدفگذاری میان سینما و تئاتر وجود دارد:
• در تئاتر، گریم باید اغراقآمیز باشد تا از فاصلههای دور برای تماشاگر، قابلدرک و باورپذیر باشد. بنابراین نقوش، بسیار پررنگ و قابل رویت است و معمولاً از مواد ضخیمتر و تکنیکهای سادهتر بهره میبرند.
• در سینما، دقت بیشتر و ظرافت در اجرای گریم اهمیت دارد، چون دوربین، جزئیترین خطوط و عوارض صورت را ثبت میکند. علاوه بر این، در سینما میتوان از تکنیکهای نورپردازی متنوع بهره گرفت که اجازه انعطافپذیری در طراحی چهره میدهد.
• در تئاتر از نورهای ثابت و قوی استفاده میشود که ممکن است بر ظاهر بازیگر تأثیر گذارد، در حالیکه در سینما، با کمک نورپردازیهای خاص و بهرهگیری از رنگها و سایهها، چهره بهتر طراحی میشود.
همچنین، نقش نگارش فیلمنامه در تعیین ویژگیهای ظاهری کاراکتر، اهمیت فراوان دارد. در فرآیند انتخاب بازیگر، باید ویژگیهای فیزیکی و شخصیتهای مشخص شده در فیلمنامه مد نظر قرار گیرد؛ زیرا این موارد، شکلدهنده مسیر طراحی گریم و ساخت شخصیت است.
پس از انتخاب بازیگر، وظیفه چهرهپرداز است تا بهترین روشهای گریم و اصلاح صورت را بر روی صورت بازیگر اعمال کند . هدف نهایی، استفاده حداکثری از طبیعیترین حالت ممکن صورت بازیگر است و باید توجه داشت که صورت هر فرد در کدام یک از شش دسته اصلی قرار میگیرد (در ادامه با آنها آشنا می شوید) و با تفاوتهای جزئی در هر کدام، میتوان نوع گریم و تکنیکهای مورد استفاده را انتخاب نمود.
در مجموع، حرفه گریم نیازمند تواناییهای فنی دقیق، درک خوب از هنر و درک عمیق از شخصیتهای مختلف است تا بتوان در نهایت، طراحی چهرهی نقشهای مورد نظر را به بهترین شکل برآورده ساخت.
برای فراگیری هنر چهرهپردازی، دو مسیر اصلی وجود دارد که هر فرد میتواند بسته به هدف و امکانات خود، یکی از آنها را برگزیند:
مسیر اول مربوط به کسانی است که تمرین را روی صورت خود یا دیگران انجام میدهند. این روش غالباً در آموزشهای تئاتر و تمرینهای عملی رایج است، به خصوص برای بازیگرانی که میخواهند تسلط کافی در تکنیکهای گریم پیدا کنند. افرادی که این شیوه را انتخاب میکنند، معمولاً در ابتدای کار باید شرایط فیزیکی مناسب، آشنایی اولیه با مواد و ابزار و شناخت کافی از تکنیکها و متریالها را داشته باشند. شروع این مسیر با تمرین مستمر و کوچک بر روی صورت خود است و به مرور، توانایی استفاده دقیقتر و مهارت در کار با ابزار و مواد را کسب میکنند.
در مسیر دوم، فرد پس از مسلط شدن بر مهارتهای اولیه، تمرین بر روی صورت دیگران را آغاز میکند. این مرحله، نیازمند مهارتهای تکنیکی و هنری بیشتری است و به تمرین و تکرار مداوم نیاز دارد تا کار با مواد و ابزار بر روی چهره دیگران به مهارت لازم برسد.
اصول مهم در طراحی و اجرای گریم بر پایه سه عنصر اصلی استوار است:
گریمور باید با دانش دقیق ساختار صورت آشنا باشد. شناخت فرم استخوانبندی، محل قرارگیری عضلات، جایگاه چشمها، بینی، لبها و دیگر ویژگیهای آناتومی، پایهای است برای ایجاد تغییرات طبیعی و باورپذیر؛ بدون آنکه ظاهر طبیعی با اصلاحات، مغایرت داشته باشد.
بهطور کلی، انواع صورت انسان در شش دسته اصلی دستهبندی میشوند که هر کدام ویژگیهای ظاهری متفاوتی دارند. این دستهبندی شامل صورتهای گرد، مستطیلی، مربع، بیضی، مثلثی و ذوزنقهای است.
• صورت ذوزنقهای: معمولاً متعلق به افراد باهوش، خلاق و هنرمند است. این فرم به چهرهی فرد، احساس قدرت و تمرکز میدهد و در طراحی شخصیتهای خلاق و هنرمند کاربرد دارد.
• صورت مستطیلی: مربوط به شخصیتهای سیاسی با کاراکتر رهبری و ریاست و افراد جدی و مقاوم است که شخصیت سرسخت و مصمم دارند.
• صورت مربع: نشانگر لجوج بودن، سختکوشی و کمی انعطافناپذیری است؛ این فرم برای افراد مصر و سختگیر، مناسب است.
• صورت گرد: نماد انسانهای مهربان، ساده، و صمیمی است. این فرم برای شخصیتهای انسانی و دوستانه به کار میرود و احساس آرامش و اعتماد را منتقل میکند.
• صورت مثلثی: نشاندهنده افراد مرموز، موذی یا شخصیتهایی که کمی رازآلود هستند، میباشد.
• صورت بیضی: انعطافپذیرترین فرم است و مربوط به افرادی است که تعادل روانی و ظاهری و شخصیتهایی قابل اعتماد دارند و غالباً تداعیگر کاراکترهای ایدهآل و مطلوب هستند.
در طراحی چهرهپردازی، شناخت نوع فرم صورت نقش اساسی در طراحی شخصیتهای مختلف بازیگر دارد. برای هر کاراکتر، چه در فیلم، سریال، تئاتر، یا سینما، باید طراحی گریم به گونهای صورت گیرد که شخصیت مورد نظر بهتر و نزدیکتر به ویژگیهای نقش باشد.
برای نمونه، شخصیت منفی غالباً باید با ویژگیهای ظاهری متفاوتی نسبت به شخصیت مثبت ترسیم شود؛ به نحوی که مخاطب بتواند با دیدن صورت، شخصیت بد را تشخیص دهد. در این راستا، ویژگیهایی مانند فرم ابرو، فرم چشم، نوع بینی و زوایای صورت در انتقال احساس و شخصیت نقش، تاثیرگذار است.
برای نمونه، در شخصیتهای منفی، استفاده از ابروهای زمخت یا پهن، چشمهای تیز و رنگ چشمی متفاوت میتواند تأثیرگذار باشد. تیز بودن بینی و فرمهای شکسته و درشت، میتواند احساس خشونت یا بدگمانی را در مخاطب تقویت کند.
این تغییرات ظاهری نیازمند همکاری و هماهنگی میان گروههای مختلف تولید است؛ بهخصوص نقش طراح چهرهپردازی، کارگردان، طراح لباس و طراح صحنه، که همکاری و گفتوگوهای مستمرشان نتیجه نهایی را بهبود میبخشد.
پیشنیاز مهم در طراحی گریم، مطالعه فیلمنامه و تحلیل شخصیت است. پرسشهایی مانند نوع شخصیت، روانشناسی، سبک زندگی، دوره زمانی یا دنیای خیالی، تأثیر مستقیم بر انتخاب تکنیک و رنگهای گریم دارند. مثلا، شخصیت شرور ممکن است با رنگهای تیره و خطوط قوی طراحی شود، در حالیکه شخصیت لطیف و مهربان با رنگهای ملایم و خطوط نرمتر.
چهرهپردازی باید در ارتباط و هماهنگی کامل با طراحی لباس، نورپردازی و فضای کلی اثر باشد. ناهماهنگی میتواند وحدت اثر هنری را خدشهدار کند و از باورپذیری شخصیت بکاهد. این هماهنگی در انتخاب رنگ، بافت و نوع مواد مورد استفاده نقش مهمی دارد.
در نهایت، تعامل فعال و همفکری دائمی با بازیگر نیز اهمیت دارد. شناخت و درک ویژگیهای صورت و شخصیت آن، در کنار در نظر گرفتن تاثیر نور و دوربین، میتواند به خلق تعادل و هماهنگی در طراحی شخصیت کمک کند. توانمندی و انعطافپذیری گریمور در نزدیکسازی ظاهر بازیگر به نقش متناسب با نیازهای قصه، کلید موفقیت در خلق شخصیتهای باورپذیر و تاثیرگذار است.
گریمورهای حرفهای از طیف وسیعی از مواد استفاده میکنند؛ از جمله کرمهای پایه، پنکیک، سایهها، رنگهای گریم، لاتکس، ژلاتین، پروتز، موم مخصوص، چسب و فیکساتور. انتخاب مواد بر اساس نوع گریم (واقعی یا فانتزی)، شرایط آب و هوایی، مدت زمان اجرا و حساسیت پوست بازیگر صورت میگیرد.
در تئاتر، استفاده از گریمهای بادوام و مقاوم به تعریق بسیار مهم است. در سینما، تمرکز بر طبیعی بودن و امکان تنظیم مکرر بین برداشتها اهمیت بیشتری دارد.
پیشنهاد می شود برای آشنایی کامل با وسایل و ابزار گریم مقاله مواد و وسایل مورد نیاز گریم در سینما و تئاتر را مطالعه کنید.
چهرهپردازی در حوزههای مختلف به دستههای متعددی تقسیم میشود که هر کدام تخصص و تکنیک خاصی را میطلبند:
گریم واقعگرا: برای بازسازی ظاهر طبیعی و جزئیات چهره مطابق با واقعیت.
گریم فانتزی: برای خلق موجودات خیالی، شخصیتهای اسطورهای یا فرازمینی.
گریم تغییر سن: شامل جوانسازی یا پیری چهره از طریق خطوط و سایهها.
گریم آسیبدیدگی: برای شبیهسازی زخم، سوختگی، بریدگی یا کبودی.
گریم شخصیتی: بازسازی ظاهر چهره افراد معروف یا ساخت شخصیتهای تاریخی.
با پیشرفت فناوری، چهرهپردازی نیز دچار تحول شده است. امروزه استفاده از پرینترهای سهبعدی برای ساخت پروتز، نرمافزارهای شبیهسازی چهره و ترکیب جلوههای ویژه رایانهای با گریم عملی رایج شده است. با این وجود، توانایی دستی گریمور هنوز نقش اساسی در خلق آثار موفق دارد.
در صنعت فیلمسازی و تئاتر، یک پروژه معمولاً چندین مرحله دارد و هر مرحله نیازمند تخصص و تجربه است:
• ساختن ظاهر اولیه،
• حفظ راکوردهای تصویری و تغییرات موقتی مانند رشد مو و ریش
• اصلاح و طراحی رنگ و شکل مطابق با نقش،
• حمایت فنی در طول کل فرآیند فیلمبرداری.
در طول زمان، این کار نیازمند فردی مجرب است که رکوردهای مربوط به مو، ریش، و چین و چروک صورت بازیگر را حفظ کند تا بتوان در ادامه کار به سادگی و با دقت کار کند. به عنوان مثال، برای ریشگذاری، باید هر چند روز راکوردگیری (تعیین نحوه فرم، رنگ، و حالت موهای ریش و سبیل) انجام شود تا در طول فیلمبرداری ادامه یابد و طبیعی بودن ظاهر حفظ گردد.
از جمله چالشهای رایج در حوزه گریم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• محدودیت زمان: گاهی گریم سنگین باید در مدت زمان بسیار محدود انجام شود.
• واکنشهای پوستی بازیگران: برخی بازیگران نسبت به مواد خاص حساسیت دارند.
• پایداری گریم در شرایط دشوار: گرما، تعریق و نور شدید میتوانند ماندگاری گریم را کاهش دهند.
• انتظارات بالای کارگردان یا طراح هنری: که ممکن است نیاز به تغییرات لحظهای یا تنظیمات خاص داشته باشد.
گریم در سینما فراتر از آرایش چهره و ایجاد زیبایی ظاهری است. این هنر، پلی است میان واقعیت و خیال، ابزاری برای جانبخشی به شخصیتهایی که در دنیای واقعی وجود ندارند یا برای تبدیل بازیگر به کاراکترهایی کاملاً متفاوت از خودشان.
برخی گریمها چنان خیرهکننده و پیچیدهاند که در حافظه تصویری مخاطبان ماندگار میشوند و خود به بخشی از هویت فیلم تبدیل میگردند. در این بخش به برخی از برجستهترین و خاصترین گریمهای تاریخ سینما خواهیم پرداخت:
طراحی گریم شخصیت جوکر با بازی درخشان هیث لجر، بر پایه بینظمی و آشوب بود. برخلاف گریمهای تمیز و متقارن معمول، آرایش صورت او عمداً نامرتب، لکهدار و درهم بود. این گریم، نمایانگر روح ناآرام و بیثبات شخصیت جوکر بود. لبخند ترسناک، پوست رنگپریده و چشمان تیره، شخصیتی را خلق کرد که همچنان بهعنوان یکی از نمادهای سینمای مدرن شناخته میشود.
در فیلم مرد فیل نما، اثر دیوید لینچ، بازیگر نقش اصلی، جان هرت، با گریم پیچیدهای که شامل بیش از ۱۵ قطعه پروتز مجزا بود، نقش جوزف مریک، مردی با ناهنجاریهای شدید فیزیکی را ایفا کرد. طراحی این گریم بر اساس مستندات پزشکی واقعی انجام شد و اجرای آن هر روز بیش از ۷ ساعت زمان میبرد. این گریم نهتنها از نظر فنی چشمگیر بود، بلکه به خلق همدلی و درک عمیقتری از شخصیت منجر شد.
گریم جیم کری در نقش گرینچ، ترکیبی از چهره فانتزی، شخصیتپردازی کودکانه و حرکات اغراقآمیز بود. این گریم با استفاده از لاتکس و پوشش کامل صورت و بدن طراحی شد و اجرای آن چالش بزرگی برای بازیگر به همراه داشت. نتیجه نهایی، شخصیتی عجیب اما باورپذیر بود که هم برای کودکان و هم بزرگسالان جذابیت داشت.
خلق چهره ولدمورت، با ترکیب گریم سنتی و جلوههای ویژه دیجیتال (CGI)، نمونهای درخشان از همکاری انسان و تکنولوژی در سینما است. چهره مارگونه، فقدان بینی، رنگپریدگی پوست و چشمان سرد، همگی بهگونهای طراحی شدند تا شخصیت خبیث فیلم با قدرتی فراطبیعی و هویتی غیرانسانی به تصویر کشیده شود.
شخصیت هلبوی، که تماماً ساختاری فانتزی دارد، با گریم سنگین و پروتزهای حجیم شکل گرفت. چهره قرمز، شاخهای شکسته، چشمان نافذ و بافت پوست، همگی با دقت فراوان طراحی شدند تا یک موجود فرازمینی را با هویتی انسانی به نمایش بگذارد.
چه در نسخه کلاسیک با بازی تیم کاری، و چه در بازسازی مدرن با بیل اسکاشگارد، شخصیت پنیوایز ترکیبی از ظاهر دلقک و نماد ترس است. گریم او با رنگهای متضاد، لبخند کشیده و چشمان درخشان، ترکیبی از جذابیت کودکانه و وحشت پنهان را به تصویر میکشد.
سری فیلمهای سیاره میمونها، از پیشگامان گریمهای پیشرفته سینمایی بود. در نسخههای قدیمیتر، گریم با استفاده از پروتزهای متحرک بهگونهای طراحی شد که بازیگر بتواند احساسات انسانی را از پشت چهره حیوانی منتقل کند. در نسخههای جدیدتر، فناوری motion capture با گریم دیجیتال ترکیب شد تا واقعگرایی بیشتر حاصل شود.
ارکها، الفها، هابیتها و سایر موجودات دنیای تالکین با گریمهای پیچیدهای جان گرفتند. طراحان گریم این فیلم با استفاده از پروتز، موی مصنوعی، رنگپردازی و ماسکهای دقیق، دنیایی خیالی را به واقعیت نزدیک کردند.
چهرهپردازی و گریم در سینما و تئاتر، نهتنها ابزاری برای زیباسازی یا تغییر ظاهر بازیگر، بلکه وسیلهای هنری برای بیان روایت، تقویت شخصیتپردازی و انتقال احساسات است. این هنر، نیازمند دقت، خلاقیت، دانش فنی و توانایی درک هنری است. با توجه به تأثیر فراوان آن بر کیفیت آثار نمایشی، توجه به آموزش اصول چهرهپردازی و گریم و سرمایهگذاری در این حوزه، گامی مؤثر در ارتقای سطح هنرهای نمایشی کشور خواهد بود.
گریمهای خاص سینمایی نشان میدهند که چهرهپردازی نهتنها یک مهارت فنی، بلکه هنری خلاقانه و حیاتی در فرآیند ساخت فیلم است. این گریمها به بازیگران امکان میدهند تا از مرزهای فیزیکی خود فراتر رفته و در قالب موجوداتی متفاوت و گاه فراموشنشدنی ظاهر شوند. همچنین، پیشرفت تکنولوژی ابزارهای جدیدی در اختیار هنرمندان این حوزه قرار داده است، اما در نهایت، ذهن خلاق، چیرهدستی و درک عمیق از شخصیت است که یک گریم را ماندگار میکند.
برای آشنایی بیشتر، می توانید ویدیوهای رایگان مسترکلاس گریم در سینما با امید گلزاده را در سایت استودیو بادبان تماشا کنید.